Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «زیسان»
2024-04-30@19:34:59 GMT

سرگذشت تلخ یک عروس نوجوان در شب عقدش

تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۳۰۰۹۴

سرگذشت تلخ یک عروس نوجوان در شب عقدش

زن ۲۰ ساله ضمن بیان سرگذشت تلخ خود گفت: همسرم دیگر حاضر نیست حتی برای لحظه‌ای با من زیر یک سقف زندگی کند.

 گزارش خراسان، زن ۲۰ ساله که پس از پایان جلسه محاکمه دادگاه در انتظار صدور حکم مجازات به سر می‌برد، با بیان اینکه همسرم دیگر حاضر نیست حتی برای لحظه‌ای با من زیر یک سقف زندگی کند، دفتر خاطراتش را به ۸ سال قبل ورق زد و درباره زندگی پرفراز و نشیب خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت: ۱۲ بهار از عمرم گذشته بود که زمزمه‌های ازدواج من و پسرخاله‌ام در فضای خانه پیچید، اما من هیچ علاقه‌ای به او نداشتم و نمی‌توانستم با پسرخاله‌ام ازدواج کنم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اگرچه آن زمان معنی زندگی زناشویی را هم نمی‌دانستم، اما به مادرم اصرار می‌کردم از این ازدواج چشم پوشی کند، اما پدر و مادرم نگران آینده من و خواهر کوچک‌ترم بودند. با آنکه پدرم در فردوس زمین‌های کشاورزی داشت و از اوضاع مالی خوبی برخوردار بود، باز هم به ازدواج من اصرار می‌کرد تا دغدغه‌ای از جانب من نداشته باشد.

خلاصه خودم را برای این ازدواج اجباری آماده می‌کردم که ناگهان سرنوشتم به گونه‌ای دیگر رقم خورد و خواستگار دیگری زنگ منزلمان را به صدا درآورد. دانیال با آنکه ۱۴ سال از من بزرگ‌تر بود، امتیازات بیشتری نسبت به پسرخاله‌ام داشت. این بود که من با همان تصورات کودکانه برای فرار از ازدواج با پسرخاله‌ام به خواستگاری دانیال پاسخ مثبت دادم و وانمود کردم او را خیلی دوست دارم و به جز او فرد دیگری را نمی‌پذیرم.

پدر و مادرم نیز وقتی علاقه عجیب مرا دیدند، بلافاصله مقدمات جشن عقدکنان را فراهم آوردند، ولی در همان شب عقدکنان همسرم مرا به‌شدت کتک زد چراکه به خاطر خرید لوازم سر عقد اختلاف سلیقه پیدا کردیم و من خواسته‌های او را نادیده گرفتم.

از آن روز به بعد دلهره همراه با نفرت وجودم را فراگرفت به طوری که هرچه همسرم به من نزدیک‌تر می‌شد، من از او فاصله می‌گرفتم. در طول ۳ سال دوران نامزدی بار‌ها به دلیل اختلافات کم‌اهمیت و سلیقه‌ای کتک خوردم، اما سکوت کردم و دم نزدم چراکه خودم به ازدواج با دانیال اصرار داشتم و حالا نمی‌توانستم نزد خانواده‌ام از او گلایه کنم.

احساس می‌کردم او هم مرا دوست ندارد. حتی بعد از آغاز زندگی مشترک این اختلافات کمرنگ نشد. همسرم شب‌ها دیروقت به خانه می‌آمد و روز بعد هم تا ظهر می‌خوابید. وقتی هم از خواب بیدار می‌شد، از خانه بیرون می‌رفت و من باز در سکوت و تنهایی به سر می‌بردم تا اینکه برای رهایی از این شرایط گوشی تلفنم را برداشتم و سرگرم فضا‌های مجازی شدم.

انگار طلاق عاطفی بین من و دانیال وجود داشت و من برای او هیچ ارزشی نداشتم. در همین روز‌ها بود که در اینستاگرام با هومن ارتباط برقرار کردم. او جوانی مجرد و از بستگان دور مادرم بود. این ارتباط مجازی ابتدا با احوالپرسی و جملات تعارف‌گونه خانوادگی آغاز شد، اما آرام‌آرام به بیان ناکامی و اختلافات من در زندگی زناشویی رسید.

هومن هم صبورانه به گلایه‌ها و درددل‌هایم گوش می‌داد و با جملات احساسی مرا دلباخته خودش کرد تا حدی که پیشنهاد داد برای رهایی از این شرایط اسفبار از همسرم طلاق بگیرم و با او ازدواج کنم. این در حالی بود که دانیال متوجه ارتباط پنهانی من در فضای مجازی شده بود و همه تصاویر و پیامک‌هایم را به صورت پنهانی بررسی می‌کرد. من هم با آنکه احساس می‌کردم گوشی تلفنم هک شده است، اعتنایی نمی‌کردم و بی‌خیال‌تر از این حرف‌ها بودم.

بعد از مدتی دانیال بسیاری از پیامک‌ها و تصاویر را به من نشان داد، ولی من خودم را به آن راه زدم و همه آن تصاویر را فتوشاپ عنوان کردم. با وجود این، دانیال در کمال ناباوری مرا کتک نزد و همه آن اسناد را به قاضی دادگاه ارائه داد.

اکنون نیز در حالی به انتظار حکم مجازات نشسته‌ام که همسرم مشغول فراهم کردن مقدمات طلاق است و حتی برای لحظه‌ای هم نمی‌خواهد با من زیر یک سقف زندگی کند.

با دستور سرهنگ محمد ولیان (رئیس کلانتری مصلای مشهد) بررسی‌های کارشناسی و اقدامات مشاوره‌ای در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.

tags # اخبار حوادث

منبع: زیسان

کلیدواژه: اخبار حوادث پسرخاله ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت zisaan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «زیسان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۳۰۰۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر

زن جوان وقتی یک روسری قرمز رنگ و عروسک دخترانه در خودروی همسرش پیدا کرد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

به گزارش مشرق، مقابل یکی از شعبه‌های دادگاه خانواده زن جوانی در حالی که یک روسری قرمز در دست داشت و با بی‌قراری قدم می‌زد چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی‌ام را به تو می‌گفتم هرچند گذشته‌ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد.

در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده‌ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند.

به محض ورود به شعبه زن جوان بی‌مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می‌خواست این ماجرا را پنهان نگه دارد.

قاضی با شنیدن این حرف‌ها گفت دخترم کمی آب بخورید و آرام باشید این‌طور من متوجه نمی‌شوم ماجرای زندگی شما چیست آهسته‌تر برایم از اول تعریف کن!

ساناز کمی که آرام شد، گفت: با آرمین در یک کافه آشنا شدیم. از روز آشنایی تا ازدواج 6 ماه طول کشید. آرمین می‌گفت کسی را ندارد و تنها به خواستگاری‌ام آمد. به من گفت پدرش فوت کرده و مادرش هم پیش خواهرش خارج از کشور زندگی می‌کند و اینجا تنها زندگی می‌کند من ساده هم باور کردم. پدرم با اصرار من راضی به ازدواج شد و ما سر خانه و زندگی خود رفتیم اما همین چند هفته پیش بود که توی ماشینش یک روسری قرمز پیدا کردم خیلی عصبانی و ناراحت بودم با این حال به رویش نیاوردم تا اینکه چند روز قبل یک عروسک دخترانه هم در ماشین پیدا کردم. این بار دیگر به رویش آوردم و گفتم اینها مال کیست اما آرمین با دروغگویی تمام به من گفت ماشین دست دوستش بوده و اینها مال همسر دوستش است، اما من باور نکردم یک روز از روی کنجکاوی او را تعقیب کردم و دیدم دم یک مهدکودک رفت و یک دختربچه را بغل کرد و بعدش هم رفت مقابل خانه‌ای و بعد از پیاده شدن داخل خانه رفت. از تعجب و ناراحتی و عصبانیت داشتم دیوانه می‌شدم.

بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم بروم ببینم موضوع چیست. وقتی زنگ در خانه را زدم همان بچه در را باز کرد و هنوز حرفی نزده بودم که آرمین را پشت سرش دیدم و وقتی دختربچه او را بابا صدا زد از هوش رفتم.

چشم باز کردم در بیمارستان بودم بعد هم به خانه پدرم رفتم و همه ماجرا را برایش تعریف کردم. این مرد یک دروغگوی بزرگ است او زن و بچه داشته و موضوع به این مهمی را از من مخفی کرده بود. او یک کلاهبردار است معلوم نیست با چند نفر دیگه چنین کاری کرده الان هم من فقط طلاق می‌خواهم.

قاضی رو به آرمین کرد و گفت: حرف‌های همسرت را تأیید می‌کنی تو واقعاً زن داشتی؟

آرمین نگاهی کرد و گفت: آقای قاضی ماجرا این‌طوری نیست. من سه سال قبل از همسر اولم جدا شدم. دخترم با مادرش زندگی می‌کند من در هفته یک روز او را می‌بینم اما از شانس بدم همسرم متوجه شد. من اصلاً با همسر سابقم ارتباطی ندارم فقط آن روز رفتم بچه را به مادرش بدهم که این‌طوری شد. من کلاهبردار نیستم من ساناز را دوست دارم. می‌خواستم قبل ازدواج خودم به ساناز واقعیت را بگویم ولی ترسیدم ساناز با من ازدواج نکند. همیشه دنبال یک فرصت مناسب بودم اما خودش زودتر فهمید الان خیلی پشیمانم و می‌خواهم ساناز یک فرصت دوباره به من بدهد. من مجرم نیستم فقط یک عاشق هستم. آیا هر کسی که طلاق گرفته دیگر حق ازدواج ندارد؟ قبول دارم اشتباه کردم اما جبران می‌کنم.

آرمین رو به ساناز کرد و گفت: باور کن من آدم بدی نیستم فقط اشتباه کردم و واقعیت را نگفتم الان هم پشیمانم از پنهانکاری که کردم.

ساناز رو به آرمین کرد و گفت: اعتمادی که به تو داشتم از بین رفته و دیگر نمی‌توانم به تو اعتماد کنم بهتر است از هم جدا شویم.

قاضی که حرف‌های این زوج جوان را شنید، گفت می‌دانم همسرت اشتباه بزرگی مرتکب شده، اما بهتر است بیشتر راجع به تصمیمت فکر کنی یک ماه به کلاس‌های مشاوره بروید اگر نظرت عوض نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می‌کنم.

امیرحسین صفدری کارشناس حقوقی

دروغ و پنهانکاری مثل یک سم کشنده در زندگی مشترک عمل می‌کند. در این پرونده می‌بینیم که مرد جوان اشتباه بزرگی مرتکب شده که قبل از ازدواج حقیقت را بیان نکرده است. او باید اجازه می‌داد ساناز خودش تصمیم بگیرد در واقع آرمین با پنهانکاری بشدت همسرش را ناراحت کرده است.البته ساناز هم کمی مقصر است او باید در مورد آرمین تحقیق می‌کرد و بدون شناخت کافی از او وارد این رابطه نمی‌شد اما با ساده‌انگاری راجع به این مسأله مهم وارد رابطه شد و این پیامد اصلی ازدواج بدون شناخت کافی و از روی ظواهر است.

با این حال زوج‌های جوان باید بدانند اصل و اساس یک زندگی مشترک موفق بر پایه صداقت و تعهد است. زندگی بدون اعتماد محکوم به شکست است پنهانکاری و دروغگویی تمام پل‌های پشت سر را خراب می‌کند.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • افشای راز زن دوم مرد میانسال بعد از مرگش
  • روایتی از طلبه جهادگر و مادر ۵ فرزند/ بچه ها برکت آوردند
  • دغدغه رهبر انقلاب پیرامون فرزندآوری و ازدواج مجرّدان
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • طلاق به‌خاطر پیدا شدن روسری در خودرو شوهر
  • زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را بغل کرد و برد/ حالا هم طلاق می خواهم
  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • تقسیم عشق در زندگی زوج مبتلا به «ای‌ال‌اس»/بیماری جزیی از زندگیست
  • داستان جذاب زندگی یک نوجوان در «جرئت و حقیقت»